غزلی برای امام حسن مجتبی...امشب تمام شد با یاد مادرش بی بی دو عالم...یا زهرا                          

 

  تربتش عطر کربلا دارد
غربتش روضه ی رضا دارد


گنبدش ، آسمان...طلایش، نور
روزها گنبد طلا دارد


هرچه در چَنته دارد این دنیا
از کرامات مجتبا دارد


"ای کریمی که در خزانه ی غیب..."
مور هم چشم بر شما دارد


تا که دست شماست بر سرِ ما
همه عالم نظر به ما دارد


زَهره ی زهر ریخت پیش لبت
لعل تو حکم کیمیا دارد


آنچه از دل به لب برآوردی
رنگِ سیلیِ کوچه را دارد


متهم، زهر نیست! میدانی
لخته ها از چه ماجرا دارد